کد مطلب:288448 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244

ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی
ابو جعفر محمد بن علی شلمغانی، معروف به ابن ابی العزاقر. وی نزد بنی بسطام محترم بود زیرا حسین بن روح مقام او را در نزد مردم بزرگ می داشت، چون در ابتدا بر اعتقاد صحیح بود و كتابهائی در طریق شیعه نگاشته بود. اما در فرجام از صراط مستقیم انحراف جست و راه ارتداد پیش گرفت. او پس از آنكه خود را نایب امام عصر معرفی نمود، به حسب جاه و مقام خود در میان بنی بسطام، هر دروغ و فتنه و كفری را نشر می داد و آنها را منسوب به حسین بن روح می كرد. بنی بسطام هم سخنان او را می پذیرفتند، تا آنكه خبر به حسین بن روح رسید كه كذب سخنان او را اعلان ساخت و بنی بسطام را از او بازداشت و آنان را به لعن و راندن وی دستور داد. اما آنها از وی دست نكشیدند زیرا شلمغانی به آنان می گفت: من سر را فاش ساخته ام، در نتیجه مورد بد خواهی حسین بن روح واقع شده ام، زیرا این سری بود كه جز پیامبران اولوالعزم یا فرشتگان مقرب یا مومنان امتحان شده، نتوانند آن را پذیرا باشند. این دروغ پردازی ها به اطلاع حسین بن روح رسید. پس نامه به بنی بسطام نوشت كه او را لعن كنند و از وی برائت جویند. چون آنان از این فریب كاری آگاه شدند، مكتوب را به شلمغانی نشان دادند. او به سان ابر بهاری اشك از دودیده روان ساخت و گفت: این سخن حسین بن روح معنائی بس والا دارد كه شما متوجه نیستید. اینكه گفته خدا او را لعنت كند، لعنت در اینجا به معنای دوری از عذاب خداست نه دوری از رحمتش. اكنون منزلت خود را شناختم. پس از این اشك تمساحانه صورت بر خاك سائید و گفت: مبادا كه این راز را فاش سازید او تا آن درجه سقوط كرد كه مدعی شد روح رسول الله صلی الله علیه و آله در محمد بن عثمان عمری و روح امیر المومنین علی علیه السلام در حسین بن روح و روح صدیقه كبری سلام الله علیها در ام كلثوم دختر محمد بن عثمان حلول نموده است. یك روز ام كلثوم بر مادر ابی جعفر بن بسطام وارد شد. او خود را بر روی قدمهای وی



[ صفحه 63]



انداخت و پاهایش را غرق بوسه ساخت. ام كلثوم گفت: این كارها چیست؟ مادر ابی جعفر اظهار داشت: چرا چنین نكنم، حال آنكه تو بانوی من فاطمه زهرا هستی ام كلثوم پرسید: چگونه چنین چیزی ممكن است؟ گفت: این راز بزرگی است كه بزرگ ما شلمغانی به ما سپرده است ام كلثوم پرسید: چه رازی؟ گفت: از ما عهد و پیمان بر حفظ آن گرفته، می ترسم اگر آن را فاش سازم، به عقوبت الهی دچار شوم ام كلثوم قول موثق داده كه آن را به كسی نگوید، و در دل، حسین بن روح را مستثنی نمود. مادر ابی جعفر او را به خرافه شلمغانی خبر داد. ام كلثوم گفت: این دروغ است و حسین بن روح را آگاه ساخت. نایب امام عصر سلام الله علیه گفت: این مطالب كفر و الحاد است كه این ملعون آن را در قلوب اینان مستحكم ساخته تا بتواند ادعای الوهیت كند و بگوید كه خدای تعالی در وی حلول نموده است. از جانب حضرت بقیه الله ارواحنا فداه نیز توقیعی در لعن و برائت از او صادر گردید. بعد از مدتی كه كوس رسوائی او در همه جا نواخته شد و دیگر امكان فریب و دسیسه برایش فراهم نبود، در حضور جمعی از بزرگان شیعه اظهار داشت: میان من و حسین بن روح را جمع سازید، پس اگر آتشی از آسمان بر او فرود نیامد و او را نسوزاند، او بر حق است، و الا دعوی من حق می باشد.. این جریان كه در خانه ابن مقله اتفاق افتاد، به گوش الراضی بالله خلیفه عباسی رسید. او هم دستور داد وی را به قتل رسانند. سر انجام در سال سیصد و بیست و سه به حیاتش خاتمه داده شد.



[ صفحه 64]